محل تبلیغات شما
که این‌طور» وقتی از مرگ برخاستم با خودم این جمله را گفتم. روی دیرک بلند چراغِ برقی نشسته بودم و آدم‌ها را نگاه می‌کردم که قدم‌ن، بی‌تفاوت از هم عبور می‌کنند. دنبال مادرم گشتم که در آن میان نبود. خواستم گریه کنم، چشمی نداشتم. گفتم پس که این‌طور». دیروز صبح زود مرده بودم. دراثر یک تصادف. همه همین‌طوری می‌میرند. روی دیرک کناری زنی سیاه‌پوست آوازی غم‌انگیز می‌خواند، اما اندوهی در چشمانش نبود. نگاه‌مان به هم افتاد و لبخندی زد، دست‌هایم را به‌هم زدم، اما

نخستین روزی که مردم

انتشار داستان کوتاه من در ماهنامۀ تجربه

داستانِ «هم‌شهری» به بخش نهایی فستیوال داستان‌نویسی بانه راه یافت.

روی ,دیرک ,نبود ,گفتم ,هم ,این‌طور» ,روی دیرک ,می‌میرند روی ,همین‌طوری می‌میرند ,همه همین‌طوری ,دیرک کناری

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

انجمن علوم قرآن و حدیث موسسه بنت الهدی